نویسنده مطالب زیر: عاشقان شهادت حامیان ولایت
لبخند های منطقه
|
چهارشنبه 83 اسفند 26 ساعت 10:37 عصر |
یکی از بچهها هر چیز را یا وارونه و یا جابهجا جواب میداد حتی حرفها و امور بسیار ساده و طبیعی و واضح را انکار میکرد. مثلاً وقتی صحبت از ابری بودن آسمان و بارش باران بود میگفت: کو ابر؟ اینها را میگویی؟ اینها که دود انفجار انبار مهمات است و به همین ترتیب تاریخ روز ... سال ... ساعت و دقیقه را نفی میکرد. و آنقدر چهره جدی به خود میگرفت که اگر کسی با او آشنا نبود همهچیز را باور مینمود و نسبت به همهچیز شک میکرد وقتی هم کسی زیاد بحث میکرد تا حرفش را اثابت کند با تکیهکلام همیشگیاش میگفت: «حقیقت مثل منور روشنه»
|
|
نظرات شما ( ) |
|
![](imgs/arr_left.gif)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|